گزارش روزنامه شمالی سبتمبرنت- در شرایطی که روایت‌ها با هم تصادم دارند و حقایق دستخوش تردید هستند، صحنه‌ای مضحک از همکاری آمریکا و رژیم صهیونیستی روی پرده ظاهر می‌شود؛ نمایشی مسخره که تلاش می‌کند شکست مفتضحانه‌اش را در برابر مقاومت و قدرت روزافزون محور مقاومت بپوشاند. در حالی که دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، از “نجات” آیت‌الله خامنه‌ای از “مرگی زشت و تحقیرآمیز” دم می‌زند، منابع صهیونیستی ادعا می‌کنند که رژیم اسرائیل می‌توانست در حمله اولیه به مقام معظم رهبری آسیب برساند اما “عمداً” این کار را نکرد! اما واقعیت‌های میدانی، این ادعاهای پوچ را رسوا می‌کنند. این تلاشی ناامیدانه است برای ترمیم تصویر خردشده‌ای که در برابر توان دفاعی و تاکتیک‌های تهاجمی ایران -که تمام نقشه‌ها را نقش بر آب کرد- به خاک مالیده شد. حمله آمریکا به تأسیسات ایران نه تنها ناتوانی‌اش را عیان کرد، بلکه ادعای “موشک‌های نفوذگر”شان را نیز به سخره گرفت.

خیانت صهیونیستی: یک رخنه موقتی و هزینه‌های میلیون‌دلاری
بنیامین نتانیاهو در آغاز تجاوز اخیر به ایران، با غرور اعلام کرد که اسرائیل قصد دارد به اهداف بزرگی دست یابد: نابودی برنامه هسته‌ای ایران، تضعیف سامانه‌های موشکی بالیستیک و تغییر نقشه خاورمیانه با سقوط نظام ایران. اما پس از ۱۲ روز، جنگ متوقف شد؛ آن هم تحت فشار ترامپ بر نتانیاهو برای پذیرش آتش‌بس و سپس موافقت ایران با میانجیگری قطر. این در حالی بود که بمب‌افکن‌های آمریکایی با بمب‌های نفوذگر، تأسیسات فردو، نطنز و اصفهان را هدف گرفته بودند. در مقابل، ایران با پرتاب بیستمین موج از عملیات “وعده صادق ۳” به عمق خاک رژیم اسرائیل پاسخ داد و همزمان حملات موشکی محدود و نمادینی به پایگاه‌های عین‌الاسد در عراق و العدید در قطر انجام داد. حال سؤال اینجاست: رژیم صهیونیستی در این جنگ غافلگیرانه چه دستاوردی داشت؟
در تحلیلی فراتر از روایت‌های سطحی، به عملیات ادعایی ” طلوع شیران” علیه تأسیسات ایران می‌پردازیم. هرچند تل‌آویو با حمایت گسترده اطلاعاتی آمریکا توانست از یک رخنه موقتی برای ترور فرماندهان ایرانی در ۱۳ ژوئن گذشته سوءاستفاده کند، اما این عمل خیانت‌کارانه تنها یک چیز را ثابت کرد: رژیم صهیونیستی موجودی فاشیست است که جز به زبان ترور و خیانت سخن نمی‌گوید.
این حمله غافلگیرانه حاصل ماه‌ها برنامه‌ریزی و هزینه‌کرد میلیون‌ها دلار توسط سازمان‌های جاسوسی آمریکا و اسرائیل (سیا و موساد) برای یافتن عناصر ضعیف‌النفس بود. عملیاتی که مبتنی بر خیانت و کمین‌گذاری بود، صرفاً یک حادثه گذرا محسوب می‌شود و نه بازتابی از برتری استراتژیک، بلکه سوءاستفادۀ لحظه‌ای از یک فرصت غیرمنتظره در شرایطی بود که ایران در امنیت کامل به سر می‌برد. جالب آنکه این حمله در حالی صورت گرفت که مذاکرات بین دو طرف در جریان بود.
جمهوری اسلامی ایران با اصولی که بر پایه امنیت بنا شده، هرگز انتظار چنین خیانتی را نداشت. فرماندهان شهید شده حتی در تصورشان هم نمی‌گنجید که دشمن بتواند تمام خطوط اخلاقی را زیر پا بگذارد. این اتفاق، چهره زشت رژیم صهیونیستی و همدست آمریکایی‌اش را بیش از پیش آشکار کرد. کارشناسان معتقدند چنین عملیاتی هرچند ممکن است شوک ایجاد کند، اما قادر به تغییر معادلات استراتژیک نیست. محور مقاومت به رهبری ایران، قدرت خود را طی دهه‌ها بر پایه ایمان راسخ و ساختارهای سازمانی قدرتمند بنا کرده است؛ قدرتی که وابسته به افراد نیست. همان‌طور که مسئولان ایرانی تأکید کرده‌اند: “فرماندهان جایگزین می‌شوند، اما عزم ملت سست نمی‌گردد.”

پایداری نظام ایران و فرسایش اهداف صهیونیستی
در مورد برنامه هسته‌ای ایران، هنوز زود است که بتوان میزان خسارات ناشی از حملات بمب‌افکن‌های B-2 آمریکایی را ارزیابی کرد. شبکه سی‌ان‌ان به نقل از یک گزارش محرمانه اطلاعات نظامی آمریکا ادعا کرد که احتمالاً آسیب‌ها محدود بوده و ایران می‌تواند ظرف چند ماه تأسیسات آسیب‌دیده را بازسازی کند؛ ادعایی که ترامپ را خشمگین کرد. حتی سخنگوی ارتش صهیونیستی اعتراف کرد که ارزیابی نتیجه‌گیری درباره وضعیت برنامه هسته‌ای ایران هنوز زود است. این تردیدها، یکی از اصلی‌ترین اهداف نتانیاهو را زیر سؤال می‌برد.
موشک‌های بالیستیک ایران نیز تا ساعات پایانی جنگ، کارایی و دقت تخریب خود را به نمایش گذاشتند. به نظر می‌رسد تهران حتی از تمام ظرفیت موشکی خود استفاده نکرده است، در حالی که سامانه‌های دفاعی رژیم صهیونیستی به‌ویژه در برابر موشک‌های هایپرسونیک ایران کارایی چندانی نداشتند. ذخیره موشک‌های ضدبالیستیک صهیونیست‌ها نظیر “حیتس” و “آرو” نیز به شدت کاهش یافته است.
اما بزرگ‌ترین شکست رژیم صهیونیستی، ناتوانی‌اش در تضعیف نظام ایران -چه رسد به سرنگونی آن- بود. ترور فرماندهان و حملات غافلگیرانه نه تنها نتیجه معکوس داد، بلکه باعث همبستگی بیشتر مردم ایران با نظام شد؛ آن هم در شرایطی که صهیونیست‌ها با شدیدترین حملات و استفاده از عوامل مسلح و پهپادهای جاسوسی به شهرهای ایران یورش برده بودند.

آنچه اسرائیل در محاسباتش نگرفت: چرا جنگ به سرعت متوقف شد؟
برای رژیم اسرائیل غیرمنطقی بود که جنگ را بدون دستیابی به اهدافش -به ویژه نابودی برنامه هسته‌ای که از نظر صهیونیست‌ها یک تهدید وجودی محسوب می‌شد- متوقف کند. اما تردید درباره سرنوشت تأسیسات هسته‌ای ایران و ذخایر اورانیوم آن نشان می‌دهد که متغیرهای جدیدی در جریان جنگ ظهور کردند که اسرائیل را مجبور به پذیرش آتش‌بس کرد. از جمله:
• واکنش سریع و انسجام نظام ایران پس از ضربه اول و گرفتن ابتکار عمل با حملات موشکی گسترده به تل‌آویو و دیگر شهرهای صهیونیستی در ۲۴ ساعت اول.
• آسیب‌های سنگین و غیرمنتظره به زیرساخت‌های نظامی و صنعتی رژیم صهیونیستی که طبق روزنامه کالکالیست به ۵.۳ میلیارد دلار و به گفته بلومبرگ به ۳ میلیارد دلار رسید.
• تمایل ترامپ برای توقف جنگ پس از حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران و نجات نتانیاهو از بن‌بست، چرا که اسرائیل توانایی هدف قراردادن تأسیسات زیرزمینی فردو را نداشت. ترامپ نمی‌خواست جنگ گسترش یابد، زیرا ایران با ۱.۷ میلیون کیلومتر مربع وسعت و ۹۰ میلیون نفر جمعیت، دارای ارتش و توان موشکی قابل‌توجهی است. ادامه جنگ می‌توانست به بحران انرژی جهانی (با بسته شدن تنگه هرمز) و اختلال در تجارت بین‌الملل (با مسدود شدن باب‌المندب) منجر شود.

ایران: پرکردن رخنه‌ها و تقویت ایمنی
ایران هرچند همواره آماده جنگ بوده، اما خواهان آن نبود. از همان آغاز تجاوز صهیونیستی در ۱۳ ژوئن، ایران شرط ازسرگیری مذاکرات را توقف حملات دانست و اعلام کرد در صورت اجبار، آماده جنگ تمام‌عیار است. تهران با تکیه بر توان موشکی و اهرم‌های فشار نظیر بستن تنگه هرمز یا مشارکت متحدانی مثل حزب‌الله و نیروهای یمنی، نشان داد که از هیچ ابزاری دریغ نخواهد کرد.
اما تمایل ایران به عدم ورود به جنگ، تنها عامل توقف نبرد نبود. فشارهای دیگری نیز وجود داشت:
• غافلگیری ایران در دام ترامپ که ادعا کرده بود جنگ منوط به نتیجه مذاکرات ۱۵ ژوئن عمان است، در حالی که حمله صهیونیست‌ها دو روز قبل از آن صورت گرفت.
• فعالیت گسترده عوامل نفوذی اسرائیل در شهرهای ایران که با امکانات پیشرفته به جمع‌آوری اطلاعات و ترور پرداختند. این موضوع، ضرورت تعقیب و خنثی‌سازی این شبکه‌ها را ایجاب می‌کرد.
• حملات صهیونیست‌ها با تمرکز بر سامانه‌های دفاع هوایی ایران که پیش‌تر نیز در اکتبر ۲۰۲۴ مورد هدف قرار گرفته بودند. این حملات نشان داد که ایران نه تنها ضعیف نیست، بلکه قادر است با پاکسازی عناصر نفوذی، امنیت داخلی را تقویت کند.

ثبات استراتژیک در برابر حیله‌های تاکتیکی
این عملیات، چهره فاشیستی رژیم صهیونیستی و کاخ سفید را برملا کرد و نشان داد که آن‌ها از مواجهه رودرو با ایران عاجزند. تکیه “قدرتمندترین ارتش جهان” و رژیم اشغالگر به ترور و خیانت، گواهی بر شکست آن‌ها در جنگ متعارف و فروپاشی دکترین بازدارندگی است. عملیات “چکش نیمه شب” آمریکا و شکست مفتضحانه‌اش، نه تنها ادعای “موشک‌های نفوذگر” را بی‌اعتبار کرد، بلکه ناتوانی دشمن در شکست دفاع ایران را ثابت نمود.
جمهوری اسلامی ایران نه تنها قربانی منفعل نیست، بلکه با توان موشکی و پهپادی پیشرفته‌اش قادر است “هر ضربه‌ای را دوچندان پاسخ دهد”. حملات نیروهای مسلح ایران پیام واضحی داشت: قواعد بازی تغییر کرده و هر تجاوزی، هزینه‌سرسام‌آوری خواهد داشت. بنابراین، عملیات گذرا هرچند ممکن است پیروزی‌های تاکتیکی موقتی به همراه داشته باشد، اما هرگز نمی‌تواند اراده مقاومت را درهم بشکند یا مسیر استراتژیک مبارزه را تغییر دهد.

تهدیدهای بی‌اثر آمریکا
ترامپ در اظهاراتش نه تنها به ادعای پوچ “نجات” اشاره کرد، بلکه ایران را تهدید به تشدید تحریم‌ها نمود و مدعی شد که اگر “خطابۀ پر از خشم” رهبر ایران نبود، تحریم‌ها را برمی‌داشت. این همان لفاظی تهدیدآمیزی است که آمریکا و اسرائیل همواره برای فشار بر کشورهای منطقه استفاده کرده‌اند.
اما این تهدیدها برای محور مقاومت که هر چالش را به فرصت تبدیل می‌کند، بی‌اثر است. دعوت ترامپ از ایران برای “بازگشت به نظم جهانی” و توصیه به استفاده از “عسل به جای سرکه”، تنها تلاشی ناامیدانه برای تحمیل شرایط بر کشوری است که ثابت کرده در برابر تهدیدات تسلیم نمی‌شود. ایران به‌وضوح اعلام کرده که مبارزه با رژیم غاصب تا آزادی قدس و تشکیل دولت فلسطین ادامه خواهد یافت.
در مورد پرونده هسته‌ای نیز، ادعای ترامپ مبنی بر “فرسودگی ایران” و کنارگذاشتن برنامه هسته‌ای، دروغی بیش نیست. ایران طبق اعلام رسمی، به تعهدات بین‌المللی پایبند است اما از حق مسلم خود برای استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای و تقویت توان دفاعی‌اش کوتاه نخواهد آمد.

جمع‌بندی و سخن پایانی
در نهایت، تمام ادعاهای نمایشی رژیم صهیونیستی و آمریکا -از جمله “نجات” ساختگی ترامپ یا ادعای “خویشتنداری” در هدف‌گیری- چیزی جز یک نمایش مضحک برای پوشاندن شکست‌شان در برابر ایران نیست. آن‌ها می‌کوشند از تصویر مخدوش شده و قدرت به خاک مالیده‌شان دفاع کنند، اما واقعیت‌های میدانی گویای حقایق دیگری است: محور مقاومت روزبه‌روز قوی‌تر می‌شود، درحالی که دشمنانش در باتلاق شکست‌ها فرو می‌روند.
عملیات خیانت‌بار و سوءاستفاده از رخنه‌های امنیتی، هرچند دردناک هستند، اما تنها ابزارهای تاکتیکی با تأثیر استراتژیک محدود محسوب می‌شوند. محور مقاومت به رهبری ایران، با تکیه بر ثبات، ایمان و قدرت سازمانی، توانایی جذب این ضربات و تبدیل آن‌ها به فرصتی برای تقویت بنیه داخلی و ارسال پیام‌های هشدار به دشمن را دارد. خیانت شاید پیروزی‌های موقت به همراه آورد، اما هرگز نمی‌تواند اراده مقاومت را بشکند یا مسیر نبرد استراتژیک را -که به سوی فروپاشی هژمونی آمریکا و صهیونیسم در منطقه پیش می‌رود- تغییر دهد.