اباضیه نام فرقه ای است که بعد از جنگ صِفّين و مسأله حکميت به مخالفت خليفه وقت برخاستند و چون از طرف علی (عليه السلام ) ابوموسی اشعری و از طرف معاویه عمرو عاص به داوری معين شده بودند تا با مطالعه کتاب خدا و سنت رسول معلوم کنند که از علی و معاويه کدام يک بر حقند؛ همين که داور شام داور عراق را فريب داد و عراقيان دانستند از عمرو عاص فريب خورده اند؛ بر علی (عليه السلام ) اعتراض کردند که چرا به حکميت گردن نهاده اید و اینها خود فرقه ای شدند و بمخالفت علی پرداختند. ابتداء اين عده اهميت چندانی نداشتند ولی روز به روز بر شمار آنان افزوده شد و سرانجام در حزورا ، گردآمدند. علی (عليه السلام ) با آنان جنگيد و خوارج شکستی سخت خوردند.
اِباضیه ، يا اَباضیه ، فرقهای از خوارج منسوب به عبدالله بن اباض تمیمی و از کهنترين فرق پيدا شده در بين مسلمانان هستند. با اين که اين فرقه در برابر اکثريت عظيم امت اسلامي (اهل سنت و تشيع) گروه کوچکي بهشمار ميآيند، ولی از لحاظ تاريخي و شناخت اعتقادات فرق و مذاهب داراي اهميت بسيار هستند.
اغاز فعالیت اباضیه
خوارج در طول تاریخ تبدیل به بیست فرقه شدند که در کتب فرق به طور مبسوط بدانها پرداخته شده است و فرقه إباضیه، پیروان عبدالله بن إباض تمیمی خارجی یکی از این فرقه ها می باشد.
منابع، آغاز فعالیت و پیدایش اباضیه را، شوال سال ۳۷هجری، و پس از جنگ صفین با انتخاب عبداللّه بن وهب راسبی به عنوان امام یا خلیفه و با شعار «حکمی جز حکم خدانیست» اعلام میدارند. این گروه به نام محکّمة الاولی یا شراه یا خوارج نامیده میشدند.
عبداللّه بن وهب راسبی و دیگر همدستانش در نهروان کشته شدند، در سال ۶۳ هجری سران خوارج به دنبال جنایات مسلم بن عقبه ( واقعه حرّه ) برای دفاع از مکه، در مدینه گرد هم آمدند ولی به زودی دچار اختلاف شدند، گروهی اطراف نافع بن ازرق جمع شدند و خوارج افراطی و خشن را تشکیل دادند، عده ای گرد نجدة بن عامر حنفی جمع شدند و با اعتدالگروه نجدات راتشکیل دادند، گروهی به رهبری شیبان فرقه میان روی صفریه را به وجود آوردند، اما گروهی اطراف عبداللّه بن اباض گرد آمدند و از قیام علیه خلیفه وقت خودداری کردند و در بصره باقی ماندند.
تاريخ دقيق ولادت و وفات عبدالله ابن اباض روشن نيست، مشهور است كه وى عصر معاوية بن ابى سفيان را درك كرده و تا زمان عبداللّه مروان (٦٥ ـ ٨٦) زنده بوده، و در اواخر اين دوره وفات كرده است. دربارهى ولادت او اقوال مختلفى نقل شده است، برخى احتمال دادهاند كه در بخش اول حكومت معاويه به دنيا آمده است و برخى ديگر تاريخ ولادت او را قبل از آن دانستهاند. عدّهاى از محققان مذهب اباضى نسبت مذهب خود را به عبداللّه بن اباض نفى نمىكنند، ولى انتساب آن را به جابر بن زيد (ابوالشعثاء) ترجيح مىدهند، و برآنند كه عبداللّه در آرا و اعمال خود طبق فتاواى جابر تصميم مىگرفته است.
وى در سال هجده هجرى در نزديكى شهر نزوى، مركز حكومت عمان، به دنيا آمد و در سال ٩٣ هجرى در بصره وفات كرد. جابر از بسيارى از صحابه كسب دانش كرد و در فقه تأليف بزرگى به نام ديوان جابر داشت كه از بين رفته است.
و در حديث، مُسندى دارد كه از علىبنابىطالب، ابن عباس، ابو سعيد خدرى، عايشه، عبداللّه بن عمر، ابوهريره، انس بن مالك، و ديگران روايت كرده است. بيشترين روايات او از ابن عباس و عايشه است.
برخى ديگر از محققان بر آنند كه مذهب اباضى در حقيقت دو مؤسس داشته است:
يكى، رهبرى سياسى آن را بر عهده داشته، كه عبداللّه بن اباض است، و ديگرى رهبرى علمى و فقهى آن را، كه جابر بن زيد است.
نويسندهى كتاب «دراسة في الفكر الأباضي» پس از بيان اين مطلب يادآور شده است كه حكومت أباضيّه در آغاز يك حركت علمى (كلامى يا فقهى) نبود، بلكه يك حركت سياسى ـ مذهبى بود كه پس از ماجراى حكميت شكل گرفت و با حكومت اموى موضعى خصمانه داشت و رهبرى اين حركت را عبداللّه بن اباض بر عهده داشت، زيرا وى از چهرههاى سياسى ـ مذهبى شاخص در آن زمان بود. جابر بن زيد، فقط از نظر علمى برجسته و معروف بود، نه از نظر سياسى. آنگاه كه حركت أباضيّه شكل يك مذهب را به خود گرفت، جابر بن زيد روش سياسى عبداللّه را تأييد كرد و به عنوان رهبرى دينى مذهب أباضيّه شناخته شد.
آنچه كه از تاريخ به دست مي آيد اين است كه اباضيه در جريان حرکت خوارج در هنگام خروج از سپاه علي (ع) پديد آمدند و سپس راهي مستقل در پيش گرفتند. زمينه اين انشعاب را ابوبلال مرداس بن اُدَيـه و افکار او فراهم ساخت و اين گروه با تأثير پذيرفتن از راه و روش او، از گروههاي تندرو خوارج چون ازارقه و… کناره گرفتند.
ابوبلال حلقه واسطي بود ميان جريان اصلي خوارج و گروههاي معتدل و ميانه رو. پس از شهادت امير مؤمنان علي(عليه السلام)، خوارج چند بار قيام کردند که از آن ميان قيام ابوبلال مرداس در زمان يزيدبن معاويه داراي اهميت خاصي است. وي در 58ق پس از رهايي از زندان عبيداللـه بن زياد همراه با 30 تن از ياران خود از بصره خارج شد و به اهواز يا به طور دقيق تر به آسَك آمد. همراهان او در آنجا 40 تن شدند. عبيداللـه براي سرکوب ابوبلال و يارانش، اَسْلَم بن زُرعه را با 2000 تن به جنگ او فرستاد. ابوبلال پيش از آغاز جنگ خطاب به دشمنان گفت؛ چرا با ما ميجنگيد؟
ما بر زمين فسادي نکرده ايم و بر کسي شمشير نکشيده ايم؛ ولي به هر حال جنگ واقع شد و 40 تن جنگجوي خارجي قواي خليفه را شکسته، وادار به فرار کردند. سال بعد عبيداللـه سپاهي ديگر مرکب از 4000 مرد جنگي به مقابله با آنان فرستاد. نبرد در يک روز جمعه در دارابجرد فارس روي داد. قواي خليفه در آغاز کاري از پيش نبردند، اما چون وقت نماز (نماز جمعه) رسيد، ابوبلال پيغام داد که مهلتي براي اقامه نماز مقرر کنند؛ اماچون خوارج به نماز برخاستند، سپاهيان دشمن بر سر آنان ريختند و همه از جمله مرداس را به قتل رساندند.
بعد از مرگ ابوبلال خوارج به قصد جهاد در بصره گرد آمدند و به همراه نافع ابن ارزق به سمت اهواز رفتند ولي گروهي كه موافق قيام نبودند به رياست عبدالله بن اباض در بصره ماندند. عبدالله ابن اباض از قبيله بني تميم يا به گفته طبري از بني صرم و مردي فقيه و معتدل بود كه از همان آغاز با بعضي تندرويهاي خوارج افراطى سازگاري نداشت و از آنها كناره گرفته و را ه اعتدال و ميانه روي را درپيش گرفته بود.
عبداللـه بن اباض پايهگذار عقايد و احکام مذهب اباضي است و اباضيان از او با تکريم تمام سخن گفتهاند و در منابع اباضيه از او به عنوان امام اهل التحقیق و امام القوم و امام المسلمَین نام برده اند.از حوادث مربوط به زندگي او تقريباً اين نکته مسلم است که پس از قتل ابوبلال ، عبيدالله بن زياد سپاهي را براي قلع وقمع بيشتر خوارج به مكه فرستاد و خوارج از شهر دفاع كرده و سپاه شام را شكست دادند كه در دفاع خوارج از شهر مکه ابن اباض هم شرکت داشته اشت.
پیدایش این فرقه هنگامی صورت گرفت که عبدالله بن اباض از خوارج افراطی کناره گرفت و راه اعتدال را برگزید.
عبدالله ابن اباض در سال ۶۵ هجری قمری بکلّی از خوارج ازرقی، منسوب به نافع بن ازرق جدا شد.
ازارقه فرقه ای از خوارج بودند که مخالفان خویش از اهل قبله را، مشرک دانسته و هر که به مذهب ایشان در نمی آمد، خون، زن و فرزندانش را مباح می دانستند.
عبدالله بن اباض پس از جدا شدن از ازارقه در بصره بر ضد زبیریان خروج کرد و چون مردی فقیه بود در منابع إباضیّه او را امام اهل التحقیق ، ا مام القوم و امام المسلمین خوانده اند. سبب اعتدال عبدالله بن اباض ظاهراً سازش او با عبدالملک بن مروان خلیفه اموی و همراهی با وی بر ضد عبدالله بن زبیر بود. سیاستی را که عبدالله بن اباض در برابر خلفای اموی در پیش گرفت، جانشین وی «ابوالشعثاء» جابر بن ازدی آن را ادامه داد. جابر که از عمان بود، با حجاج بن یوسف ثقفی روابطی دوستانه داشت، ولی این حسن رابطه دیری نپائید و حجاج به کشتن اباضیه در کنار سایر خوارج اقدام نمود، و در زمان او بیشتر بزرگان اباضی به عمان تبعید شدند. جابر شاگردی ایرانی الاصل داشت، بنام ابوعبیده مسلم بن کریمه تمیمی که از دانشمندان و عالمان آن فرقه به شمار می رفت. او پس از استادش به ریاست اباضیه رسید. پس از سقوط بنی امیّه و روی کار آمدن عباسیان، منصور دوانیقی مدّتی نسبت به اباضیان نظر مساعد داشت. بعد از مرگ ابوعبیده، انحطاط طایفه اباضیه در بصره آغاز شد.