مقدمه
به تازگی اخباری در رسانهها منتشر شده مبنی بر درخواست دولت ترامپ از کشورهای عربی غربگرا مانند مصر، عربستان سعودی و اردن برای اسکان مردم غزه در این کشورها، که با مخالفت شدید این کشورها روبرو شده است. اما آیا این طرح، طرح نهایی ترامپ است؟ یا ایالات متحده در حال پیشبرد یک راهبرد دیپلماتیک پیچیدهتر است؟
بحران غزه، همچون صحنهای از یک شطرنج سیاسی پیچیده، نه تنها ابعاد انسانی و منطقهای گستردهای را در بر میگیرد، بلکه روابط میان بازیگران کلیدی بینالمللی و منطقهای، به ویژه ایالات متحده و کشورهای عربی غربگرا را نیز به چالش میکشد. در این میان، پیشنهاداتی مانند اسکان فلسطینیان غزه در کشورهای همسایه، به عنوان یکی از تاکتیکهای مطرح شده، با واکنشهای متفاوتی از سوی این کشورها روبرو شده است. این واکنشها، نمایانگر ملاحظات گوناگون این کشورها از جمله مسائل اقتصادی، امنیتی و سیاسی داخلی، و همچنین تمایل به حفظ روابط با ایالات متحده است. با این حال، تحلیل عمیقتر این رویدادها نشان میدهد که هدف نهایی ایالات متحده ممکن است فراتر از حل فوری بحران انسانی غزه باشد.
در این میان، نقش و جایگاه حماس به عنوان یک جنبش ریشهدار در جامعه غزه، مانعی اساسی در برابر هرگونه تغییرات مهندسیشده از سوی قدرتهای خارجی به شمار میرود. از این رو، هرگونه تلاش برای حل بحران غزه، بدون در نظر گرفتن این واقعیت و مشارکت دادن تمامی طرفهای ذینفع، محکوم به شکست خواهد بود. به این ترتیب، بحران غزه نه تنها یک مسئله انسانی و منطقهای، بلکه آزمونی برای دیپلماسی و تعامل سازنده میان بازیگران مختلف در خاورمیانه است.
پیشنهاد ترامپ: اسکان فلسطینیان غزه در کشورهای همسایه
در ژانویه ۲۰۲۵، دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، پیشنهادی را مطرح کرد که بر اساس آن، فلسطینیان ساکن غزه به کشورهای همسایه مانند مصر، عربستان سعودی و اردن منتقل شوند. او در گفتوگو با خبرنگاران اظهار داشت که با ملک عبدالله، پادشاه اردن، در مورد امکان اسکان آوارگان فلسطینی در این کشور صحبت کرده و قصد دارد با عبدالفتاح السیسی، رئیسجمهور مصر، نیز در این باره گفتگو کند. ترامپ گفته بود: «غزه عملاً یک منطقه تخریب شده است… مردم در آنجا جان خود را از دست میدهند. من ترجیح میدهم با برخی کشورهای عربی همکاری کنیم و در جایی دیگر مسکن بسازیم تا فلسطینیها بتوانند در صلح و آرامش زندگی کنند.»
واکنش کشورهای عربی: مخالفت قاطع
این پیشنهاد با مخالفتهای جدی از سوی کشورهای عربی مواجه شد. مصر با مشکلات اقتصادی و امنیتی زیاد، اعلام کرده که قادر به پذیرش این تعداد پناهنده نیست. عربستان سعودی نیز با اشاره به مسائل امنیتی و سیاسی، این درخواست را رد کرده است. اردن نیز که میزبان تعداد زیادی از پناهندگان فلسطینی است، این طرح را غیرعملی و غیرمنطقی دانسته است. دیپلماتهای ارشد مصر، اردن، امارات متحده عربی، عربستان سعودی و قطر در نشستی در قاهره با هرگونه جابجایی اجباری فلسطینیان مخالفت کردند و تأکید کردند که چنین اقدامی ممکن است ثبات منطقه را به خطر بیندازد و بر اهمیت دستیابی به صلحی جامع در غرب آسیا بر اساس راهحل دو کشوری تأکید کردند.
مصر، اردن و عربستان سعودی هر کدام ملاحظات خاص خود را دارند. مصر نمیخواهد بار اضافی بر دوش خود بگیرد، اردن به دنبال حفظ ثبات داخلی است و عربستان نمیخواهد درگیر مسائل امنیتی و سیاسی بیشتری شود. از سوی دیگر، این کشورها به دنبال حفظ روابط خود با ایالات متحده و مدیریت آن در دوران ترامپ هستند و نمیخواهند با مخالفت صریح با طرحهای آمریکا، این روابط را به خطر بیندازند. همه کشورهای عربی غربگرای مخاطب ترامپ، مشکلات و موانع زیادی برای همراهی با خواسته ترامپ دارند و ترامپ برای جلب مشارکت واقعی این کشورها موانع و مشکلات زیادی در پیش رو دارد و اجرای این طرح هزینههای زیادی برای او خواهد داشت.
تحلیل طرح ترامپ: هدف نهایی چیست؟
شاید بتوان با در نظر گرفتن شیوههای ترامپ در مذاکره با کشورها، احتمالاتی را مطرح کرد. آیا «تهجیر» ساکنان غزه به کشورهای عربی نزدیک به آمریکا، طرح نهایی و اصلی ترامپ برای این بحران است؟ آیا هزینههای گزاف اجرای این طرح و بلندپروازانه بودن آن، نشان از نوعی حقه در پس طرح این خواستهها نیست؟ شاید هدف اصلی او، سپردن مدیریت غزه به «محمد دحلان»، سیاستمدار فلسطینی نزدیک به امارات متحده عربی و تبدیل این منطقه به یک مرکز گردشگری و اقتصادی با سرمایهگذاری امارات باشد. این طرح قصد دارد در بلند مدت یک راه حل اقتصادی ـ اجتماعی برای بحران امنیتی غزه ارائه کند تا در نهایت با کنترل اوضاع امنیتی، تهدیدات علیه اسرائیل، کاهش یابد.
راهبرد ترامپ: به مرگ بگیر تا به تب راضی شوند!
اجرای مستقیم طرح سپردن اداره غزه به محمد دحلان به نمایندگی امارات، حتما با مخالفت مصر، اردن و عربستان سعودی مواجه خواهد شد، زیرا این کشورها نمیخواهند امارات در غزه نقش پیشتاز را ایفا کند. اگر ترامپ از ابتدا سراغ این طرح برود، باید هزینه زیادی برای اجرای آن متحمل شود. در حالی که اگر پیش از مطرح کردن این گزینه، طرح تهجیر فلسطینیان غزه به مصر، عربستان سعودی و اردن، به طور جدی طرح شود زمینهساز پذیرش بیدردسر طرح اصلی ترامپ خواهد شد و این کشورها با هزینهٔ کمتری با نقشآفرینی امارات در غزه کنار خواهند آمد؛ به عبارت دیگر، به مرگ گرفته تا به تب راضی شوند.
البته اینگونه نیست که تهجیر برای ترامپ مطلوبیت نداشته باشد و این مسئله اصلاً اتفاق نیافتد. بلکه هدف اصلی تهجیر نیست. اگر مسأله را طیفی در نظر بگیریم، مقدار کم و در دسترسی از تهجیر اتفاق خواهد افتاد، اما عمدهٔ فرایند، از دریچه بازآفرینی اقتصادی ـ اجتماعی غزه توسط امارات زیر نظر آمریکا در دستور کار قرار خواهد گرفت.
دلایل این تحلیل
• هزینهٔ زیاد و بلندپروازانه بودن طرح تهجیر.
• به کار گرفته شدن همین روش از سوی ترامپ در اکثر پروندههای حاد بین المللی آمریکا.
راهبرد مذاکرهای ترامپ در بحرانهای سیاست خارجی آمریکا در دوره دوم ریاست جمهوری او شامل ارائه یک پیشنهاد شدیدتر در ابتدا برای کاهش مخالفتها در برابر یک طرح جایگزین است.
مشکل اصلی در غزه، حضور و حاکمیت حماس در این بستر اجتماعی است. اگر ساکنان غزه سرنوشتی مشابه عربهای 1948 را بپذیرند و مانند آنها تحت حاکمیت اسرائیل زندگی کنند، نیازی به جابجاییشان نخواهد بود. مانع اصلی در مسیر اداره غزه تحت نظر امارات و تبدیل آن به یک مرکز گردشگری و اقتصادی، ساختار نهادی و تشکیلاتی گروههای مقاومت مانند حماس است. راه حل حذف تهدید امنیتی غزه برای رژیم صهیونیستی منحصر در اجبار مردم به ترک سرزمینشان نیست، بلکه اگر بتوان به جای دولت حماس، حکومتی دستنشانده را مستقر کرد و فرهنگ این منطقه را به سوی تجارت و گردشگری سوق داد، دیگر نیازی به کوچ اجباری جمعیت نخواهد بود.
نشانههای این طرح در روزهای اخیر بیشتر به گوش میرسد. انور قرقاش، مشاور کهنهکار سیاست خارجی محمد بن زاید با تایید سخنان احمد ابوالغیط، وزیر پیشین امور خارجه مصر، اشاره به لزوم کنار کشیدن حماس از مدیریت غزه داشته است و به نوعی بر خبرهای ماههای پیش مبنی بر رایزنی میان آمریکا و رژیم صهیونیستی برای سپرده شده مدیریت غزه به ابوظبی، صحه گذاشته است.
با این حال، مردم غزه در طول تاریخ مقاومت ملت فلسطین نشان دادهاند که پیشتاز مقاومت و ایستادگی در مقابل اشغالگری هستند و قابل مقایسه با سایر ملتهای جهان و حتی سایر فلسطینیان نیستند. حماس یک وصلهٔ ناجور به بدنه اجتماعی غزه نیست که بتوان آن را جدا کرد؛ بلکه جنبشی است که از بستر این جامعه برخاسته است و این جامعه نیز مانند یک درخت ریشه در خاک این سرزمین دارند و حاضر به جدایی از آن نخواهند شد. به همین دلیل نه تنها پروژهٔ کوچاندن این مردم مقاوم از غزه به سرانجام نخواهد رسید، بلکه پروژهٔ از میان بردن حکومت حماس هم راه به جایی نخواهد برد و مداخلات خارجی در این سرزمین نهایتا به سود آرمان فلسطین و مقاومت خواهد بود.
جمعبندی
در مجموع تحلیل پویایی روابط آمریکا و کشورهای عربی غربگرا در بحران غزه نشان میدهد که این بحران، صحنهای پیچیده از تعاملات سیاسی، اقتصادی و امنیتی است. پیشنهاداتی مانند اسکان فلسطینیان در کشورهای همسایه، با مخالفتهایی جدی روبرو شده است که ناشی از مشکلات داخلی این کشورها و ملاحظات امنیتی و سیاسی آنها است. با این حال، ممکن است هدف نهایی ایالات متحده، فراتر از حل فوری بحران انسانی، بلکه تغییر ساختار سیاسی و اقتصادی غزه و سپردن آن به بازیگران خاص باشد. در این میان، نقش حماس و مقاومت مردم غزه، مانعی اساسی در برابر هرگونه تغییرات تحمیلی است و هرگونه راه حلی بدون در نظر گرفتن این واقعیت، محکوم به شکست خواهد بود. بنابراین، بحران غزه آزمونی برای دیپلماسی و تعامل سازنده میان بازیگران منطقهای و بینالمللی است.
منبع: اندیشکده مرصاد
بازنویسی: تیم تحریریه یمنالاسلام