همانطور که همه اذعان دارند اولین دوره ریاست جمهوری ترامپ شاهد یک تغییر اساسی در سیاست خارجی آمریکا در راستای فلسفه “اول آمریکا” بود.
ترامپ در حال حاضر در حال بازگشت است و انصارالله از یک گروه مسلح با منافع محلی در یمن به سازمانی با منافع منطقه ای تبدیل شده اند و حملاتی را در دریای سرخ علیه کشتی های اسرائیلی و غربی انجام می دهند که منجر به مختل شدن حدود 12 درصد از تجارت از طریق دریای سرخ شده است .
همه در خاورمیانه قبول دارند که دور دوم ریاست جمهوری ترامپ سیاست آمریکا را در منطقه متحول خواهد کرد اما هیچ کس با ماهیت این سیاست موافق نیست.
دونالد ترامپ پیش از انتخابات در مصاحبه ای قول داده بود که جنگ ها در خاورمیانه را متوقف کند و صلح را در منطقه بازگرداند.
واضح است که سیاست منطقه ای او توسط قدرتمندترین لابی سیاست خارجی در واشنگتن تعیین خواهد شد: لابی طرفدار اسرائیل از یک سو و لابی خلیج فارس از سوی دیگر.
پهپاد ها و موشک های چند هزار دلاری یمن توانسته است لااقل 2 میلیون دلار از تسلیحات ایالات متحده را به خود اختصاص داده است چنانچه که میدانیم ترامپ همواره به عنوان یک معامله گر توصیف می شود و در اولین دوره ریاست جمهوری خود از دخالت نظامی واشنگتن در درگیری های پرهزینه فاصله گرفت.
ترامپ نمی خواهد سربازانش را وارد جنگ کند و بار جنگ نظامی در یمن را به تنهایی به دوش نخواهد کشید .
لذا گزینه های موجود برای ایالات متحده و جامعه بین المللی در یمن محدود و اقدام نظامی بزرگ قابل انجام نیست چرا که ایالات متحده هیچ تمایلی به وجود آمدن افغانستانی دیگر ندارد.
حتی اگر مزدوران تسلیحات کافی به دست بیاورند، رهبران نظامی آنها در حالی که از تفرقه، فساد و کمبود ظرفیت نهادی رنج می برند نمی توانند کار زیادی انجام دهند.
کارزار نظامی پوچ احتمالاً نتیجه معکوس خواهد داشت و جامعه بینالمللی را به پذیرش انصارالله به عنوان حاکمان واقعی یمن، درست همانطور که با طالبان در افغانستان انجام داد متقاعد خواهد کرد و بنابراین، گزینه سیاسی تنها گزینه قابل اجرا باقی می ماند که فرض آن دستیابی به یک توافق جامع برای تقسیم قدرت بین همه بازیگران یمنی است.
بنابراین ایالات متحده ناچار است تا بر انصارالله فشار وارد شود تا انتظارات خود را کاهش دهند،
دولت دست نشانده نیز باید به وزنه تعادلی قابل اتکایی در مقابل انصارالله تبدیل شود تا بتواند توافق بهتری برای ایالات متحده در تقسیم قدرت را مطالبه و حفظ کند. بنابراین، دو شرط اساسی باید برای راهحل سیاسی برای درگیری در یمن فراهم شود.
هدف اول تقویت توان دفاعی نیروهای دولت دست نشانده و رفع عدم توازن عظیم در موازنه نظامی بین انصارالله و آنها است.
هدف دوم، متحد کردن رهبری دولت شناخته شده بین المللی و بهبود حکمرانی و نظارت بر آن است و اصلاح شورای فرماندهی ریاست جمهوری گام اول خوبی خواهد بود، اما چالش اصلی ایجاد یک فرماندهی نظامی واحد است.
لذا عربستان و امارات که همچنان برای نفوذ در یمن رقابت می کنند، گروه های مسلح مورد حمایت آنها هرگز تسلیم چنین ساختاری نخواهند شد، بنابراین مهم است که ریاض و ابوظبی همسو باشند.
که تا اکنون این امر بعید به نظر می رسد .