به گزارش یمن الاسلام به نقل از نیویورک تایمز در ژانویه ۲۰۲۵، دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا در پاسخ به تهدیدهای فزاینده گروه انصارالله (حوثیها) علیه امنیت دریانوردی در دریای سرخ، دستور آغاز عملیات نظامی را صادر کرد. این تصمیم در راستای دکترین بازدارندگی ایالات متحده و حفاظت از آزادی کشتیرانی بینالمللی اتخاذ شد. انتظار ترامپ از این عملیات، تحقق اهداف سیاسی و نظامی در بازهای کوتاهمدت بود؛ با این حال، روند تحولات میدانی حاکی از شکاف میان اهداف استراتژیک و توان عملیاتی بود.
بر خلاف برآوردهای اولیه، نیروهای آمریکایی نتوانستند به برتری هوایی قطعی دست یابند و در مقابل، انصارالله (حوثیها) با بهرهگیری از توانمندیهای نامتقارن خود، از جمله سرنگونی پهپادهای MQ-9 و حمله به ناوهای آمریکایی، هزینههای قابل توجهی را بر ایالات متحده تحمیل کردند. به اظهار مقامات آمریکایی ترامپ در مبارزات اخیر با یمن نه انصارالله (حوثیها) را در هم شکست و نه برتری هوایی ایجاد کرد حتی نزدیک بود پدافند هوایی یمن چندین هواپیمای اف-۱۶ و اف-۳۵ آمریکایی را هدف قرار دهد.
امریکا بهویژه در فضای پساجنگهای فرسایشی عراق و افغانستان، این ناکامیها بار دیگر سؤالاتی بنیادین درباره کارایی قدرت سخت و نقش آن در تحقق اهداف سیاست خارجی آمریکا مطرح ساخت.
با گذشت ۳۰ روز از آغاز عملیات، ترامپ که همواره رویکردی محدودگرایانه نسبت به مداخلات نظامی داشته، در پی یافتن راهی برای خروج از بحران برآمد. در این مرحله، دیپلماسی غیررسمی و میانجیگری عمان بهعنوان بازیگری با نقش سنتی در تسهیل گفتوگوهای منطقهای، پیشنهاد توافقی غیررسمی میان آمریکا و انصارالله (حوثیها) را مطرح کرد: توقف حملات هوایی در برابر تعهد ضمنی انصارالله (حوثیها) به عدم هدفگیری کشتیهای آمریکایی.
اعلام آتشبس از سوی ترامپ، در کنار تمجید غیرمنتظره از مقاومت انصارالله، نشانگر تغییر گفتمان امنیتی کاخ سفید بود؛ تغییری که ناشی از فشارهای مالی، هزینههای سیاسی، و محدودیت ظرفیت نظامی در مواجهه با چالشهای ژئوپلیتیکی دیگر، بهویژه در منطقه آسیا-اقیانوسیه بود. این تحولات بازتابی از تحول در برداشتهای نخبگان سیاسی ایالات متحده از نسبت هزینه-فایده مداخلات نظامی و کاهش مشروعیت استفاده از زور در عرصه بینالمللی است.
همزمان، این پرونده ناکامی اطلاعاتی و ارزیابی نادرست ظرفیتهای بازیگران غیردولتی را نیز برجسته ساخت؛ چرا که حوثیها (انصارالله) نهتنها ساختار فرماندهی خود را حفظ کردند، بلکه توانستند از طریق تاکتیکهای جنگ نامتقارن، به یکی از مؤثرترین بازیگران غیررسمی در منطقه بدل شوند. در نتیجه، پرونده مداخله آمریکا در یمن، میتواند بهمثابه مطالعه موردی قابلتوجهی در زمینه محدودیتهای قدرت نظامی در سیاست بینالملل و نقش فزاینده بازیگران غیردولتی در تغییر موازنههای منطقهای تلقی شود.
ترجمه و بازنویسی: تیم تحریریه یمنالاسلام