پرچم امارات و اسرائیل.

عادی‌سازی روابط با اسرائیل تنها یک تصمیم خارجی نبود، بلکه محمد بن زاید آن را در داخل نیز به کار گرفت. او از این سیاست برای تثبیت گفتمان «دشمن جایگزین» استفاده کرد، به‌طوری‌که اسلام‌گرایان به عنوان خطری بزرگ‌تر از اسرائیل تصویر شدند. نهادهای امنیتی و اطلاعاتی را تقویت کرد و با بهره‌گیری از فناوری اسرائیلی، جامعه را تحت سلطه قرار داد و هرگونه مخالفتی را سرکوب نمود.

همچنین فضایی فرهنگی را تحمیل کرد که ظاهر «گشودگی» و «پیشرفت» را ترویج می‌داد، اما در پس آن، چنگال آهنینی بر سیاست و رسانه‌ها حاکم بود. این اقدامات، نشان‌دهنده تغییر عمیق در استراتژی سیاسی امارات است که از تلاش برای استقلال به وابستگی کامل به رژیم صهیونیستی و واشنگتن سوق یافته است.

 

عادی‌سازی: پوششی برای ماجراجویی‌های منطقه‌ای ابوظبی

در عرصه منطقه‌ای نیز، عادی‌سازی به پوششی برای ماجراجویی‌های ابوظبی بدل شد. این سیاست در چندین کشور منطقه به وضوح قابل مشاهده است:

* در یمن: امارات با نیروهای تجزیه‌طلب و میلیشیاها متحد شد؛ این اتحاد با برنامه‌هایی هم‌راستا بود که با منافع اسرائیل در دریای سرخ و خلیج عدن هم‌خوانی داشت.
* در سودان: به نیروهای «واکنش سریع» کمک کرد؛ این اقدام همسو با خواست اسرائیل برای تضعیف ارتش سودان و هموارسازی راه عادی‌سازی با خارطوم بود.
* در لیبی: از ژنرال حفتر حمایت سیاسی و نظامی به عمل آورد؛ این نیز در هماهنگی غیرمستقیم با اهداف اسرائیلی در شمال آفریقا صورت گرفت.

تمام این اقدامات تحت پوشش این شعار انجام شد که امارات «شریک راهبردی ایالات متحده و اسرائیل در جنگ علیه تروریسم» است. این استراتژی، به ابوظبی اجازه می‌دهد تا بدون تحمل هزینه‌های سیاسی و نظامی مستقیم، نفوذ خود را در منطقه افزایش دهد و منافع متحدانش را تأمین کند.

 

آینده‌ای نامعلوم: قصری شنی بر ساحلی طوفانی

فلسفه سیاسی محمد بن زاید را می‌توان در یک جمله خلاصه کرد: «عادی‌سازی کن… زنده بمان». یعنی وفاداری کامل به اسرائیل و هم‌راستایی با سیاست‌هایش، بهایی است که باید برای حفظ قدرت پرداخت. [گزارش کامل امارات‌لیکس] اما این معادله که در کوتاه‌مدت سودمند به نظر می‌رسد، در دل خود بذرهای سقوط بلندمدت را دارد.

مردمی که سرکوب شده‌اند و حقوق‌شان را از دست داده‌اند، برای همیشه خاموش نمی‌مانند. زمانی که معادله ترس فرو بریزد، آشکار خواهد شد که تمام آنچه محمد بن زاید بر پایه «اتحاد با تل‌آویو» بنا کرده، چیزی جز قصری شنی بر ساحلی طوفانی نبوده است.

بدین ترتیب، محمد بن زاید نه تنها به عنوان یک «رهبر مدرن‌گرا» – چنان‌که می‌کوشد تصویر کند – بلکه به عنوان حاکمی هراسان ظاهر می‌شود که کشورش را به طور کامل به اسرائیل واگذار کرده، و امارات را از یک کشور با آرمان‌های مستقل به پیروی کوچک در منظومه تل‌آویو – واشنگتن تبدیل کرده است. این مسیر، آینده سیاسی و امنیتی امارات را در معرض ریسک‌های جدی قرار داده است.