
۱ـ موقعیت راهبردی و اهمیت اقتصادی
سیاست خارجی امارات متحده عربی بهشدت تحت تأثیر موقعیت ژئوپلیتیکی و منابع اقتصادی این کشور قرار دارد. جایگاه این کشور در منطقهای سرشار از نفت و گاز، همراه با مالکیت حدود ۱۰ درصد از ذخایر نفت جهان، آن را به یکی از بازیگران مهم در معادلات انرژی جهانی تبدیل کرده است. این اهمیت اقتصادی، در کنار جمعیت و توان نظامی محدود، ضرورت سیاست خارجی فعال و چندبعدی را برای امارات ایجاب کرده است.
در مراحل آغازین شکلگیری کشور، جهتگیری سیاست خارجی بیشتر معطوف به منطقه خلیج فارس و جهان عرب بود، اما بهمرور زمان دامنه نفوذ دیپلماتیک امارات گسترش یافته و به سیاستگذاری در سطح جهانی متمایل شد.
۲ـ مراحل تحول سیاست خارجی
سیاست خارجی امارات از زمان تأسیس تا به امروز سه دوره اصلی را پشت سر گذاشته است:
دوره اول (۱۹۷1–۱۹۸۹): تأکید بر وحدت عربی و اصول اسلامی، با محوریت حمایت از کشورهای عربی و فلسطین.
دوره دوم (۱۹۹۰–۲۰۰۴): توجه بیشتر به مسائل امنیتی منطقهای، بهویژه پس از جنگ خلیج فارس.
دوره سوم (۲۰۰۴ تاکنون): رویکردی فعال، عملگرایانه و مداخلهگر در مسائل منطقهای، با تمرکز بر مقابله با تهدیدات فراملی نظیر اسلامگرایی سیاسی و گسترش نفوذ ایران.
در این دوره اخیر، امارات به عنوان کشوری کوچک اما با نفوذ منطقهای، جایگاه خود را از یک بازیگر حاشیهای به کنشگری کلیدی در سیاستهای امنیتی خاورمیانه ارتقا داده است.
۳ـ نقش کمکهای خارجی و دیپلماسی چندوجهی
یکی از ابزارهای مؤثر امارات در سیاست خارجی، بهرهگیری از کمکهای مالی و توسعهای بهویژه در کشورهای نیازمند یا همپیمان بوده است. این کمکها، که گاه تحت پوشش فعالیتهای بشردوستانه و بازسازی ارائه میشوند، ابزاری برای کسب نفوذ سیاسی و تقویت روابط راهبردی بهشمار میآیند.
۴ـ تغییر رویکرد پس از ۲۰۱۱: تمرکز بر امنیت
با وقوع تحولات موسوم به بیداری اسلامی یا بهار عربی در سال ۲۰۱۱، امارات رویکردی امنیتمحور در سیاست خارجی خود اتخاذ کرد. اولویت این کشور به مقابله با تهدیدات ناشی از بیثباتی منطقهای، بهویژه رشد جریانهای اسلامگرا، تغییر یافت.
در این دوره، امارات همراه با عربستان سعودی محور جدیدی در شورای همکاری خلیج فارس تشکیل داد. این اتحاد در بسیاری از موارد، بهویژه در زمینه پرونده یمن، با رویکرد تهاجمی و نظامیگرایانه همراه بود. اگرچه اختلافاتی میان ابوظبی و ریاض در اهداف بلندمدت مداخله در یمن وجود دارد، اما همکاری راهبردی این دو کشور تأثیر چشمگیری بر معادلات منطقهای داشته است.
۵ـ روابط با آمریکا و حضور نظامی در منطقه
روابط امارات با آمریکا بهویژه پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، عمق بیشتری یافته و به یکی از ارکان ثابت سیاست خارجی این کشور تبدیل شده است. امارات در اغلب عملیاتهای نظامی منطقهای تحت رهبری آمریکا مشارکت داشته است، بهجز حمله به عراق در سال ۲۰۰۳.
این کشور در افغانستان، لیبی، بحرین و یمن حضور نظامی داشته و سیاستی تلفیقی از قدرت سخت (نظامی) و قدرت نرم (بازسازی و کمکهای انسانی) را دنبال کرده است. این ترکیب، الگویی تازه از سیاست خارجی امارات بهعنوان بازیگری فعال و مداخلهگر در منطقه خاورمیانه را نمایان ساخته است.
۶ـ ائتلاف محمد بن زاید و محمد بن سلمان
در سالهای اخیر، تصمیمگیریهای کلیدی در حوزه سیاست خارجی و امنیتی در حوزه خلیج فارس، عمدتاً حول محور همکاری نزدیک محمد بن زاید آل نهیان (ولیعهد ابوظبی) و محمد بن سلمان (ولیعهد عربستان سعودی) شکل گرفته است. این اتحاد راهبردی، مبتنی بر نگرشی عملگرایانه و ضداسلامگرایانه، توانسته با بهرهگیری از ضعف و سردرگمی در سیاست خارجی دولت ترامپ در سالهای اولیه، نفوذ قابلتوجهی بر تصمیمات آمریکا در منطقه داشته باشد.
روابط نزدیک این دو رهبر با چهرههای کلیدی دولت ترامپ از جمله جرد کوشنر و مایک پمپئو، موجب شد تا مواضع تهاجمیتر علیه ایران و گروههایی مانند اخوانالمسلمین در دستور کار قرار گیرد. در نتیجه، همراستایی مواضع امارات و عربستان در بسیاری از مسائل به حدی رسیده که تمایز میان آنها دشوار شده است.
واگرایی سیاست خارجی امارات متحده عربی و عربستان سعودی در سالهای اخیر یکی از تحولات مهم در سیاست خاورمیانه بوده است. این واگرایی اگرچه به معنای قطع روابط یا دشمنی نیست، اما بیانگر تفاوت در اولویتها، رویکردها و اهداف راهبردی دو کشور است. دلایل این واگرایی را میتوان در محورهای زیر بررسی کرد:
۶ـ۱ـ تفاوت در رویکرد به نظم منطقهای و منافع ملی
امارات: به دنبال تبدیل شدن به یک قدرت اقتصادی و ژئوپولیتیکی منطقهای با تمرکز بر تنوعسازی اقتصادی، دیپلماسی فعال، و عادیسازی روابط با اسرائیل است.
عربستان: بهخصوص پس از روی کار آمدن محمد بن سلمان، تمرکز بیشتری بر اصلاحات داخلی (چشمانداز ۲۰۳۰) و بازسازی وجهه بینالمللی خود داشته و با احتیاط بیشتری عمل میکند.
۶ـ۲ـ اختلافات در جنگ یمن
در ابتدای جنگ (۲۰۱۵)، عربستان و امارات ائتلافی علیه یمن تشکیل دادند. امارات در سالهای بعد نیروهای خود را تا حد زیادی از یمن خارج کرد و از شورای انتقالی جنوب (STC) حمایت کرد، که در تضاد با اهداف عربستان برای حمایت از دولت مرکزی یمن بود. این موضوع یکی از مهمترین نشانههای واگرایی است.
۶ـ۳ـ رقابت اقتصادی و ژئواکونومیک
امارات و عربستان هر دو تلاش دارند مرکز سرمایهگذاری، توریسم، و تجارت در منطقه باشند.رقابت میان دبی و ریاض برای جذب شرکتهای بینالمللی، پروژههای بزرگ (مانند نئوم در عربستان)، و مراکز مالی منطقهای، موجب اصطکاک منافع شده است.عربستان هنوز روابط رسمی ندارد، هرچند گفتوگوهایی در جریان بوده، اما رویکرد محافظهکارانهتری اتخاذ کرده است.
۶ـ۴ـ سیاست خارجی مستقل امارات
امارات در لیبی، سوریه، سودان و سایر کشورها گاهی رویکردهایی مستقل و متفاوت از عربستان داشته است.این کشور با استفاده از منابع اقتصادی، نظامی و دیپلماسی، به دنبال نقشآفرینی مستقل است.
۷ـ جمعبندی
واگرایی سیاست خارجی امارات و عربستان ناشی از تفاوت در اولویتهای ژئوپلیتیکی، منافع ملی، و رویکرد به چالشهای منطقهای است. این واگرایی الزاما به معنی تضاد یا خصومت نیست، بلکه بازتابی از بالغتر شدن سیاست خارجی هر دو کشور و تمایل به اتخاذ رویکردهای مس
تقلتر در چارچوب منافع ملی خودشان است.